ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
نام کتاب:استخوانهای دوست داشتنی
نام نویسنده:آلیس سبالد
مترجم:فریدون قاضی نژاد
ویرایش:نسیم عزیزی
چاپ اول1382
ناشر:نشر روزگار
قسمتی از کتاب:
شنیدم کسی درون گل؛من و من میکند.اسمم را شنیدم.فکر کردم می توانم طعم خون را روی صورت پدرم حس کنم؛دستم را دراز کنم و انگشتانم را روی لب بریده اش بکشم و در قبرم با او دراز بکشم...ص215
نظر من درباره ی این کتاب:
کتاب از زبان دختری که به طرزی فجیع کشته میشود و در واقع دیگر زنده نیست اما در میان زندگان به سر میبرد و به سبب وابستگی هایش به دنیا حاضر به ترک دنیا نیست تعریف میشود.در نوع خودش ماجرا جالب بود و اینکه در این کتاب بتونی همذات پنداری کنی با شرایط کسی که دیگه در دنیا نیست و عزیزانش رو می بینه خیانتها رو درک میکنه و حتی بارها و بارها همراه قاتلش می باشد و کسی نمیتواند انتقام او را بگیرد به حد کافی فکر کنم جذابیت داشته که سبب شد لحظه ایی این کتاب رو از دستم زمین نگذارم...خیلی لذت بردم.