کتابخانه

کتابخانه ی شخصی من و توضیحی بر آنچه میخوانم

کتابخانه

کتابخانه ی شخصی من و توضیحی بر آنچه میخوانم

بعد از او

نام کتاب : بعد از او

نویسنده : تکین حمزه لو

ناشر : انتشارات شادان

چاپ  دوم فروردین1384


قسمتی از کتاب:

هر وقت مادرم از نبودن امیر و نگرانی هایش گله و شکایت می کرد،لبخندی کج می زد و با پشت انگشت شصت عینک را روی بینی استخوانی اش بالا می داد و می گفت:فهیمه خانم الا به ذکرالله تطمئن القلوب...نفوس بد نزنین که انشالله خطری برای رزمنده تون پیش نیاد.ذکر بگین ...غسل صبر کنین،دعا بخونین دلتون آروم می شه!هیچکس از قضا و قدر خبر نداره...

مادرم با حرص جواب می داد:بله،ولی خود خدا هم سفارش کرده آدمها خودشون رو مقابل قضای بد قرار ندن،نمیشه که جلوی سیلاب خوابید و گفت هر چی خدا بخواد همون میشه...ص139


نظر من درباره ی این کتاب:

کتاب مشتمل بر396صفحه است؛

رمانی بسیار پر کشش که توسط قلم توانای خانم حمزه لو نوشته شده و در تمام کش و قوس داستان خواننده را با تمام قدرت به دنبال وقایع،بی هیچ مکثی می کشاند.در این رمان کلیت جامعه درگیر با  جنگ به نمایش درآمده و اجتماع را که دستخوش تحولاتی ناعادلانه قرار داده مورد بررسی و در قالب یک داستان پر کشش مطرح می کند.وقایعی که در طول یک جنگ برای مردمان آن کشور خواسته یا ناخواسته پیش آورده و همه را درگیر می کند و هیچ راه بهبود و تغییری برای آن نمی شود در نظر گرفت جز تن به قضا دادن!در این رمان دنیای آرمانی نویسنده در لفافه ایی بسیار زیبا در جهانی بدون جنگ و خون ریزی نمایان و به قلم آورده شده است؛نویسنده به خوبی به پیچیدگی های این دنیای آرمانی واقف است و با دیدی وسیع مشکلات را یک پس از دیگری که در بطن جامعه در طول یک جنگ اتفاق افتاده به قلم می آورد به گونه ایی که برای ساختن دنیای آرمانی نویسنده گاها خواننده نیز درگیر ساخت جهانی به دور از هر گونه جنگ و خونریزی دست به دعا برمیدارد.برای افرادی در سن من که لحظات جنگ و  درگیریهای اجتماعی را در آن زمان به خوبی درک کردند و لحظات پر از تنش را در خاطرات خویش به ثبت رسانده اند؛همذات پنداری با شخصیت داستان در ضمن اینکه دردناک است اما شیرینی خاص به خودش را نیز دارد که این نشان از قلم توانای این نویسنده دارد.نگاه نویسنده به عشق و خانواده بسیار عمیق می باشد و در هیچ کجای ماجرا عشق را متفاوت از خانواده تعریف نکرده است.قهرمان اصلی داستان در ابتدا دختری17ساله است که همگام با او خواننده نیز رشد می کند و به بالندگی فکر و  احساسی می رسد؛گرچه این بالندگی با حرکتی حلزون وار صورت می گیرد اماروال ماجرا هیچ دلزدگی و  یا دلسردی در دنبال کردن وقایع برای خواننده ایجاد نمی کند.از ویژگی های بارز قهرمان داستان می توان به کمرویی وی در ابتدا اشاره کرد که در ادامه ی ماجرا این کمرویی جای خود را به پختگی و بلوغ عقلی می دهد تا جائیکه در حساس ترین زمان  های زندگی ،این شخص خود به خوبی می تواند برای زندگی خویش تصمیم درست بگیرد.قهرمان این رمان از قشر معمولی جامعه انتخاب شده،قشری که بیش از سایر اقشار در دردهای جامعه غوطه ور می گردد.قهرمان این ماجرا هرگز سعی نکرده در طول ماجرا به گونه ایی نمایش داده شود که بیانی بر تعریف این سوال گردد:مرد برتر است یا زن؟

با تمام کاستی ها و کمبودهایی که این شخصیت به علت جامعه ی رشد نکرده در خود حس می کند و تکیه بر مرد را الزام ادامه ی زندگی خویش می داند اما در نهایت نشان می دهد که این نیاز قابل کنترل بوده و می تواند در بسیاری از مراحل زندگی با وجود فقدان هرگونه تکیه گاه و نیز همراه تمام سختی های غیرقابل انکار می توان به درستی تصمیم گرفت و زندگی کرد.شخصیتهای این رمان هیچیک پیچیدگی شخصیتی ندارند و هیچکدام فاقد ابعاد احساسی نمی باشند و در هر زمان لازم می توانند به خوبی پرده از حس خود برداشته و خواننده را با احساسات خویش درگیر نمایند.نویسنده به هیچ وجه سعی ندارد از شخصیت اول این رمان یک فرد بی نقص ارائه دهد بلکه او را در واقعیتی محض همانند تمام انسانها خاکستری جلوه داده و در حینی که خصایص مثبت را در او قلمفرسایی می نماید به همان نسبت از بیان نقاط منفی شخصیت وی نیز کوتاهی نکرده است.نگاه نویسنده به جنگ با در نظر گرفتن مشکلاتی که برای قهرمان ماجرا پدید می آید بسیار روشن و واضح است و با طرح این روایت به خوبی می توان پی به مصائب این دوران برد؛نگاه وی به مذهب نیز در طول ماجرا بسیار نرم و به دور از هرگونه تعصب خشک و دلزدگی مطرح می گردد به گونه ایی که خواننده چه مخالف و چه موافق نمی تواند بحثی روی این دیدگاه نویسنده بر زبان آورد زیرا تمام رویدادها حقیقت انکار ناپذیر در جامعه ی زمان جنگ را به تحریر آورده است.در کل هیچ کجای رمان اتفاق غیرعادی رخ نمی دهد که سبب تعجب و غیرقابل باور کردن روایت شود.حوادث این رمان همگی پذیرفتنی هستند و چه تلخ و چه شیرین بر تک تک سلولهای خواننده اثر می گذارند.در انتهای رمان جامعه ی آرمانی نویسنده که عاری از جنگ می باشد تحقق می یابد و بسیار شیرین به نقطه ی پایان می رسد و خواننده می تواند با آرامش خاطرکتاب را بسته و برای لحظاتی چشمان خود را ببندد و تمام وقایع را مرور آنی کرده و در نهایت بر قلم توانای این نویسنده درود فرستد که به هیچ وجه از صرف وقت برای مطالعه ی این رمان پشیمان نمی باشد.

مطالعه ی این رمان را به تمام رمان دوستان خوب کشورم توصیه میکنم و در پایان خسته نباشید و تشکر فراوان می گویم به قلم توانای  خانم حمزه لو. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد