-
بادبادک باز
شنبه 9 آبانماه سال 1394 19:34
نام کتاب : بادبادک باز نویسنده : خالد حسینی مترجم : حسین بخشی ناشر آوای مکتوب چاپ اول1394 قسمتی از کتاب: کم کم از محیط اطرافم آگاه شدم صدای ناله و دعا می آمد بچه گریه می کرد و مادرش دست از آرام کردنش بر نمی داشت.یکی بالا آورد یکی دیگری شوروی را لعنت می کرد و کامیون در تمامی جهات بالا و پایین می پرید و سرها به فلز...
-
با باد می خوانم
شنبه 9 آبانماه سال 1394 18:45
نام کتاب: با باد می خوانم نام نویسنده : بهیه پیغمبری ناشر نشر البریز چاپ دوم تابستان1384 قسمتی از کتاب: وارد خیابان اصلی شدیم،یاشار لب به سخن گشود.او که تا آن لحظه خشمگین و کلافه به نظر می رسید گفت: ((وروجک شیطان جانم را به لبم رساند.هر چه به او گفتم،جوابم را طور دیگری می داد.هی می خواستم خوددار باشم و خودم را آرام...
-
امشب...
یکشنبه 3 آبانماه سال 1394 12:53
نام کتاب : امشب... نویسنده : سیمین شیردل انتشارات نشر البرز چاپ ششم تابستان1390 قسمتی از رمان: جدایی از پویا...نه غیر ممکنه.من هنوز فرصت می خواهم،مهلتی برای تصمیم گرفتن،برای آینده،برای عسل،اما پویا صبرش لبریز شده که قرار جدایی گذاشت.اگر پدر و مادر می فهمیدند بی شک ناراحت می شدند.پدر که قلبش آسیب پذیر بود و مادر که از...
-
دختری در مه
یکشنبه 3 آبانماه سال 1394 11:42
نام کتاب : دختری در مه نویسنده : تکین حمزه لو انتشارات شادان چاپ نهم تابستان1388 قسمتی از کتاب: با ملایمت گفتم:انقدر فکرای بد نکن.اتفاقا" مادرجان خیلی زود همه چیزو فراموش میکنه.بذار یکی دو روز دیگه خودم می رم باهاش صحبت میکنم. وقتی از اتاق شهاب بیرون آمدم،شروین و آزاده نگران پشت در ایستاده بودند.با دیدن من هر دو...
-
غروب های غریب
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1394 21:44
نام کتاب: غروب های غریب نویسنده: مژگان مظفری ناشر: انتشارات پرسمان چاپ پنجم سال1389 قسمتی از کتاب: قبل از سفر بود که هلنا به همراه خواهرش وارد مغازه ی بزرگ دامون شدند.دامون با دیدن آن ها از خوشحالی زبانش بند آمد و خطاب به هلنا گفت:ای بد جنس!چه طور نیم ساعت پیش بهت زنگ زدم چیزی بهم نگفتی. آلاله به جای او پاسخ داد:هلنا...
-
بعد از او
شنبه 18 مهرماه سال 1394 18:50
نام کتاب : بعد از او نویسنده : تکین حمزه لو ناشر : انتشارات شادان چاپ دوم فروردین1384 قسمتی از کتاب: هر وقت مادرم از نبودن امیر و نگرانی هایش گله و شکایت می کرد،لبخندی کج می زد و با پشت انگشت شصت عینک را روی بینی استخوانی اش بالا می داد و می گفت:فهیمه خانم الا به ذکرالله تطمئن القلوب...نفوس بد نزنین که انشالله خطری...
-
شاه ماهی
سهشنبه 28 بهمنماه سال 1393 18:56
نام کتاب: شاه ماهی نویسنده: عاطفه منجزی ناشر: نشرعلی چاپ پنجم تهران 1392 قسمتی از کتاب: ماهنوش به سمت او چرخید و مستاصل و کلافه نگاهش کرد که کامران ادامه داد:چیه خب؟میخوام خیالت جفت مونو راحت کنم که دیگه از غریبه و نامحرم و هیچ کاره خبری نیست! دندانهای زن جوان از حرص بر هم فشرده شد؛طوری که انقباض فکش را می شد از روی...
-
بینایی
جمعه 26 دیماه سال 1393 13:04
نام کتاب:بینایی نویسنده:ژوزه ساراماگو مترجم:کیومرث پارسایی ناشر:نشرشیرین نوبت چاپ چهارم بهار1385 قسمتی از کتاب: از سه روز گذشته؛هوا صاف نمی شد و اعلامیه ها بارها مسیر کاخ ریاست جمهوری تا وزارت کشور را طی کردند.روز چهارم نیز از سپیده دم؛آسمان ابری و تیره بود.در اواسط صبح؛رگبارهای پراکنده؛شهر را در بر گرفت.گاهی باران می...
-
غزال
دوشنبه 26 خردادماه سال 1393 13:18
نام کتاب : غزال نام نویسنده : طیبه امیرجهادی ناشر : نشر علی نوبت چاپ شانزدهم تابستان1392 قسمتی از کتاب: دستهای هنرمندش چنان ماهرانه روی پیانو به رقص درآمده بود که نمی توانستم ازش چشم بردارم.وقتی دست کشید همه برایش کف زدند الا من که غرق رویا بودم ؛ که با سماجت پرسید:مثل اینکه غزال خانم شما خوشتون نیومد ؛ به نظر شما...
-
بیگانه ای با من است
دوشنبه 26 خردادماه سال 1393 11:19
نام کتاب : بیگانه ای با من است نام نویسنده : جوی فیلدینگ مترجم : شهناز مجیدی (حمزه لو) ناشر : شادان نوبت چاپ ششم تابستان1391 قسمتی از کتاب: به خیابان((بیکون))رسید.نزدیک بود با عابری تصادف کند.او به خیابان پرید.نه!من نمی توانم پیش پلیس بروم.به خودت نگاه کن!تو یک آشغالی!هیچ کس حرفت را باور نمی کند. چیزی برای باور کردن...
-
آسمان به زمین می آید
شنبه 20 اردیبهشتماه سال 1393 12:31
نام کتاب : آسمان به زمین می آید نام نویسنده : سیدنی شلدون مترجم : میترا معتضد ناشر : نشرالبرز نوبت چاپ سوم1386 قسمتی از کتاب: دنا رفتن او را تماشا کرد.او از کجا فهمیده من اینجا چه میکنم؟دنا به روزنامه امپراتوری جونو تلفن زد.((سلام؛می خواستم با یکی از خبرنگارهایتان صحبت کنم؛به نام نیکلاس وردان...))برای لحظه ایی گوش...
-
جایی که قلب آنجاست
شنبه 20 اردیبهشتماه سال 1393 12:09
نام کتاب : جایی که قلب آنجاست نام نویسنده : تهمینه کریمی ناشر : نشرعلی نوبت چاپ اول1387 قسمتی از کتاب: سامان با مراجعه به نیری انتظامی کارهای اقامت موقت ام را انجام داد و من به خاطر مسئولیت کاری که پذیرفته بودم عاقبت چمدانم را به مقصد ماندن گشودم.صبح وقتی در اتاقم را باز کردم صدای افتادن شیئی روی زمین نگاهم را متوجه...
-
محکوم به نیستی
دوشنبه 25 فروردینماه سال 1393 12:06
نام کتاب : محکوم به نیستی نام نویسنده : جوی فیلدینگ مترجم : تکین حمزه لو ناشر : انتشارات شادان نوبت چاپ چهارم بهار1389 قسمتی از کتاب: نانسی از او پرسید:در مورد مدل آخر چه نظری داری؟همانی که گربه داشت. بعد بدون مکث خودش جواب داد:جورجیوس بود ؛ دخترم! با صدایی آمیخته به غرور و فخر خندید:دخترم مانکن است. جیل با صدای بلند...
-
صبح ؛ ظهر ؛ شب
دوشنبه 25 فروردینماه سال 1393 11:44
نام کتاب : صبح ؛ ظهر ؛ شب نام نویسنده : سیدنی شلدون مترجم : کاوه رحیمیان ناشر : انتشارات درسا نوبت چاپ چهارم1388 قسمتی از کتاب: تایلر وارد دفتر قاضی ارشد شد:((کیت ؛ متاسفانه من باید چند روزی به بوستون بروم.مشکلی خانوادگی است.کسی را داری در غیابم کارهای مرا انجام بدهد؟)) ((البته ؛ ترتیبش را می دهم.)) ((متشکرم.)) و همان...
-
اوژنی گرانده
شنبه 29 تیرماه سال 1392 15:54
نام کتاب : اوژنی گرانده نام نویسنده : انوره دو بالزاک مترجم : آتوسا یزدانی ناشر : جاده ابریشم نوبت چاپ اول 1377 قسمتی از کتاب: اوژنی به سمت باغ گریخت.از این که نمی توانست تمام آن چیزهایی را که دلش می خواست برای پسر عمویش فراهم کند غمگین بود.چه باید می کرد؟برای اولین بار از رو به رو شدن با پدرش می ترسید چرا که چیزی را...
-
آینه جان
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 11:40
نام کتاب : آینه جان نویسنده : آرش نراقی چاپ دوم1390 ناشر : نشرنگاه معاصر قسمتی از کتاب: آورده اند که شمس نیز مولانا را به ریاضتی از این دست واداشت.گفته اند که روزی شمس از این حجةالسلام محتشم و خوش نام شهر قونیه می خواهد که کوزه بر دوش بگیرد و به محله مسیحیان قونیه برود و از آنجا شراب بخرد و کوزه به دوش میان کوی و...
-
هزار دستان
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 12:32
نام کتاب : هزار دستان نام نویسنده : اسکندر دلدم چاپ اول ۱۳۸۴ ناشر : به آفرین قسمتی از کتاب: می گویند مرحوم مدرس که از زد و بندهای پنهانی وثوق الدوله با انگلیسی ها بسیار ناراضی و خشمگین بود برای شکایت از وثوق الدوله به منزل قوام السلطنه رفت ولی وقتی وارد اتاق شد با کمال تعجب دید دو برادر با هم مشغول شیره کشیدن هستند؛فی...
-
قدرت دعا
دوشنبه 16 مردادماه سال 1391 17:41
نام کتاب : قدرت دعا نویسنده : کاترین پاندر مترجم : مینا اعظامی چاپ پنجم پاییز۱۳۸۶ ناشر : صورتگر قسمتی از کتاب: من و همسرم از تعطیلات کریسمس به خانه باز می گشتیم.کودک هفت ماهه مان نیز با ما بود.در کوههای پنسیلوانیا که از همه جا دور است ماشین ما خاموش شد.هوا رو به تاریکی می رفت.کودک ام گریه می کرد و همسرم بسیار خشمگین...
-
طلوع سپیده
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 14:04
نام کتاب:طلوع سپیده نویسنده:فرناز نخعی نشر البرز 437 صفحه قسمتی از کتاب: سرم را بلند کردم،دستش را مقابلم گرفته بود و کفّ دستش حلقه اش برق میزد.با اینکه میدانستم پویا رفتنی است،اما از این کارش بیشتر دلم گرفت،احساس کردم هنوز به قدر کافی دلش خنک نشده و با این کار میخواهد مرا به منتهای خواری برساند،وگرنه پس دادن حلقه اون...
-
چهار متن از زندگی حلاج
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 19:19
نام کتاب : چهار متن از زندگی حلاج نویسنده : لویی ماسینیون مترجم : قاسم میرآخوری ناشر : یادآوران چاپ اول اردیبهشت۱۳۷۹ قسمتی از کتاب: ابن فتح از محمد بن حسین نقل کرده که از از عبدلله بن علی شنید که عیسی قصار گوید:آخرین کلامی که حسین به هنگام دار آویختن بر زبان گفت:((حسب الواجد افراد الواحد له)) بود(آنچه اهل وجد می خواهد...
-
تاریخ مشروطه ی ایران
سهشنبه 27 تیرماه سال 1391 09:41
نام کتاب : تاریخ مشروطه ی ایران نویسنده : احمد کسروی ناشر : موسسه انتشارات نگاه چاپ : تهران ۱۳۸۷ قسمتی از کتاب: در جلو مسجد امیرخیز منبری نهاده بودند.نمایندگان به روی پله های آن نشستند.شیخ سلیم قرآنی به دست بالای منبر ایستاده و چنین خواست میانه ی نمایندگان و مردم پیمانی پدید آورد.نخست از سوی مردم از نمایندگان پیمان...
-
باران عشق
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 12:15
نام کتاب : باران عشق نام نویسنده : افسانه نادریان ناشر : زرین قسمتی از کتاب: چند لحظه بیشتر طول نکشید که در باز شد و جوانی خوش قد و بالا با موهایی بور و چشمان آبی روبرویم سبز شد.با اینکه فقط یک لحظه او را دیدم ولی همان یک لحظه کافی بود.نقاشی کردن به من آموخته بود که دقیق باشم و خوب ببینم و این برایم عادت شده بود.در...
-
شیعیگری
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 19:46
نام کتاب: شیعیگری نویسنده: احمد کسروی ناشر: انتشارات آزاده (آلمان) چاپ: اردیبهشت۱۳۷۷-آپریل۱۹۹۸ قسمتی از کتاب: اگر مثلی خواهیم باید گفت:داستان اینان داستان آن مردی است که چشمش نادرست باشد که پیرامون خود و زیر پایش را نبیند ولی در یک فرسخی دهی را تواند دید و به کارهای آنجا تماشا تواند کرد.پیداست که چنین مردی با آن چشم...
-
چهلستون
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 12:53
نام کتاب:چهلستون نویسنده:سید ابراهیم نبوی ناشر: جامعه ایرانیان چاپ بهار1379 قسمتی از کتاب: به تهران برگشتم؛با آشفتگی و ناراحتی؛شمس از زندان آزاد شده بود و اوضاع اندکی نابسامان بود؛کمی با جلایی پور دعوا کردم که بعد فهمیدم او در شرایط بدی بوده و آن تلفن عجیب و غریب حاصل بحران عصبی و روانی او بوده؛جلایی پور از من...
-
ستون پنجم
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 12:36
نام کتاب: ستون پنجم نویسنده:سید ابراهیم نبوی ناشر: انتشارات روزنه چاپ پاییز1378 قسمتی از کتاب: با عنایت به زلزله ایی که احتمالا" در تهران یا در روزنامه جامعه رخ خواهد داد و ما می ترسیم لال از دنیا برویم و حرف توی دلمان بماند پنج نکته کوتاه را که از سوی خبرنگار عمومی ستون پنجم در باب اخیر به دست رسیده به استحضار...
-
راپرتهای یومیه و تذکره ها
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 12:19
نام کتاب:راپرتهای یومیه و تذکره ها نویسنده:سید ابراهیم نبوی ناشر:انتشارات روزنه تاریخ چاپ:بهار1378 قسمتی از کتاب: نقل است که شیخنا مهاجرانی را با شیخ میرشکاک اختلاف اوفتاد. و ماجرا کردند.شیخنا از کرامت که داشت سحری خوانده؛میرشکاک به طرفة العینی چپ شد و محبت شیخنا در دل سنگش اوفتاد.پس تا آن سحر کارگر بود؛چپ بود و...
-
زمانی برای گریستن نیست
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 11:37
نام کتاب:زمانی برای گریستن نیست نام نویسنده:جوی فیلدینگ مترجم:شادان مهران مقدم ناشر:انتشارات شادان چاپ تابستان۱۳۸۵ قسمتی از کتاب: او آنجا ایستاده بود.جلوی اجاق گاز روی یک قابلمه بزرگ خم شده و پشتش به بانی بود.شلوار جین تنگی به پا داشت که هیکل لاغرش را در بر میگرفت.موهای بلوندش دورش ریخته و یک قاشق چوبی بزرگ در دست...
-
حریم عشق
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 12:38
نام کتاب:حریم عشق نویسنده:رویا خسرو نجدی چاپ پانزدهم۱۳۸۴ ناشر:انتشارات رفاه قسمتی از کتاب: تصمیم گرفتم مهارتم را در راندن اتومبیل به رخش بکشم.پایم را تا آخرین حد بر روی پدال گاز فشردم ماشین از جا کنده شد و با سرعت سرسام آوری به جلو رفت.دو سه مرتبه عمدا ماشین را به این طرف و آن طرف اتوبان منحرف کردم می خواستم او را...
-
پاییز من بهار تو
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 12:22
نام کتاب:پاییز من بهار تو نویسنده:نسرین قدیری ناشر:شادان چاپ اول-زمستان۸۸ قسمتی از کتاب: مهتاب فکر می کرد شاید کیارش سری به ایران بزند اما وقتی با او صحبت کرد فهمید که او به هیچ وجه قصد آمدن به کشورش را ندارد و تا تمام تحقیقاتش را به پایان نرساند به ایران بر نمی گردد و آن هم خدا میدانست تا چند سال طول خواهد کشید.بهمن...
-
کسی پشت سرم آب نریخت
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 11:45
نام کتاب:کسی پشت سرم آب نریخت نویسنده:نیلوفر لاری ناشر:نشر البرز چاپ چهارم-بهار ۱۳۸۵ قسمتی از کتاب: چند دقیقه بینمان به سکوت گذشت.بعد خانم رزیتا اشکهایش را با دستمال پاک کرد و گفت:بسیار خوب.بردیا باید هر چه سریعتر از خاک ایران دور شود...نمی خواهم پسرم را به جرم گناهی که بی اختیار انجام داده از دست بدهم...در این مورد...