ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
نام کتاب:پیروزی عشق
نام نویسنده:جمشیدصداقت نژاد
ناشر:جمشیدصداقت نژاد
چاپ اول-زمستان1363
قسمتی از کتاب:
شیخ باقر جواب داد:این نیکوکاری و ثواب آن متعلق به شماست.مادر عذرا که میخواست هر چه زودتر وارد مطلب شود گفت:لابد آقا شیخ خدمتتان عرض کرده اند که ما برای تجدید استخاره مزاحم شده ایم.شیخ مهدی چنانچه گفتیم در تاریک ترین زاویه اطاق ایستاده و دیده به عذرا دوخته بود.عذرا و مادرش نیز با ورود به حجره شیخ باقر روبند را گشوده بودند زیرا کسی جز شیخ باقر و شاگردش در آنجا نبود و آنها از این دو مرد خدا روی نمی پوشاندند گو اینکه شیخ بزرگوار نیز به چهره آنها نگاه نمیکرد!...ص54
نظر من درباره ی این کتاب:
رمانی بی نظیردر286صفحه است که از روابط عجیب و باور نکردنی یک طلبه ی حوزوی با دختری از طبقه ی مرفه در زمان قدیم را بازگو میکند.شخصیتهای این رمان در مسیر روال ماجرا هر دو با پستی و بلندیهای بسیار شگرف و باور نکردنی رو به رو میشوند و از سویی آشکار شدن شخصیتهای پنهانی اقشار مختلف یک جامعه ی ایرانی به طرزی تحسین برانگیز در این رمان به رشته ی تحریر درآمده.نویسنده در هیچ جای رمان از شخصیتی تکراری و کلیشه ایی استفاده نکرده و یکی از نکات جذاب این رمان برای من همین بود.عذرا شخصیتی که در این داستان توسط نویسنده به خوبی دراماتیزه میشود و فرصتی عقلانی به او داده تا به خوبی شخصیت در حال تکوین او را برای خواننده باور پذیر می سازد و همذات پنداری با شیخ مهدی و مشکلاتی که در مسیر این عشق برایش پیش می آید به قدری ملموس و زیبا قلم زده شده که هر خواننده ایی چه مونث و چه مذکر به راحتی می تواند خود را جای او گذاشته و احساس وی را درک نماید.