کتابخانه

کتابخانه ی شخصی من و توضیحی بر آنچه میخوانم

کتابخانه

کتابخانه ی شخصی من و توضیحی بر آنچه میخوانم

دالان بهشت

نام کتاب:دالان بهشت 

نام نویسنده:نازی صفوی 

چاپ دوم-تهران1385 

ناشر:انتشارات ققنوس 

قسمتی از کتاب: 

رفتن به دانشگاه برایم شروع زندگی دوباره بود که یواش یواش مرا از حال و هوای بی تفاوتی دور کرد و به زندگی برگرداند.سایه ی شوم رفتن محمد که مثل کابوس لحظه هایم را پر کرده بود و پشتم را خم؛رفته رفته توی روحم به دردی آرام مبدل شد.اوایل فقط می رفتم که از خانه دور باشم.هیچ انگیزه ای توی وجودم برای تلاش نبود.چشمهایم می دید ولی بی احساس...ص306 

نظر من درباره ی این کتاب: 

نویسنده برای آشکار کردن شخصیتهای داستان در نهایت ظرافت عمل کرده و تک تک آنها به خوبی دراماتیزه شده اند.از مهناز و محمد گرفته تا حتی مادر محمد که نقشی به نسبت کوتاه و حاشیه ایی نسبت به دیگران در این رمان دارد و خواننده به خوبی می تواند شخصیتها را در ذهن خویش پردازش کند.در جایی تضاد شخصیت بین مهناز و همسر برادرش نیز به خوبی نمایش داده شده و تفاوت بین یک دختر برونگرا و یک دختر درونگرا را نیز در حدی عالی نشان داده است.شخصیت مهناز به دلیل تربیت خانوادگی و نازپرورده بودنش تا نیمه ی داستان هیچگونه انگیزه ی واقعی برای عمل ندارد و کاملا در حد سنش معرفی شده است و بسیار باور کردنی جلوه میکند.در باره ی نکته ی حائز اهمیت قلم این نویسنده  می توان گفت که وی کاملا" موفق بوده که از به کارگیری شخصیتهای کلیشه ایی و ساده و تکراری اجتناب کند.شخصیتهای این داستان هر یک در نوع خود جامع هستند و در اطراف ما نمونه های بسیار زیادی از آنها وجود داشته که شاید تا قبل از خواندن این رمان به هیچیک از آنها توجهی نداشتیم.شخصیت مهناز تا اواسط داستان تغییری ندارد اما از آنجا به بعد تکوین این شخصیت کاملا در خور توجه می باشد.تغییرات شخصیتی او چشمگیر میشود و خواننده را به فکر وا میدارد.البته نویسنده انگیزه ی مهناز را در راه این تکوین مشخص نکرده و در نهایت خواننده مجبور میگردد تنها دلیل این تغییر را ورود مهناز به جامعه و اجبار در فعالیتهای اجتماعی بداند!...اما جالبی قضیه این است که این رشد شخصیتی با فرصتی کافی که نویسنده در طول ماجرا به او داده رخ میدهد و یکباره نمی باشد.این رمان مستقیما" تاثیر عاطفی را در زندگی مورد هدف قرار داده و از آنجایی که یک رمان است نویسنده به خوبی توانسته عاطفه را صرفا" به شکل یک محصول جانبی مطرح نکند.مسئله ی عاطفه نیز به خوبی دراماتیزه شده است و خوشبختانه نویسنده در هیچ کجای داستان دچار احساسات قیق و آبکی نشده است. 

نظرات 2 + ارسال نظر
سما33 دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ق.ظ

سلام
واقعا لذت بردم با اینکه نظرتون کوتاه بود ولی مطالبی با خود داشت که من بعد از چهل بار خوندن این رمان به اونها توجه نکرده بودم مثل پرداخت خوب شخصیتها که به زیبایی این اثر کمک کرده م فکر می کردم همه قشنگی داستان بخاطر مهناز و محمده

واقعا چهل بار این رمان رو خوندی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به نظر من زیبایی این داستان از تک تک شخصیتهایش ناشی میشه و هر کدام نقشی اثرگذار در ذهن خواننده ایجاد میکنه...حتی مادر ثریا!

الهام جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:45 ق.ظ

خیلی عالیه به نظر من اگه رمانی پیدا بشه که رو دست این رمان بزنه مطمئنا نوشته خود خانم صفویه .
خانم صفوی خواهشا سریع یه رمان دیگه بنویسید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد