ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
نام کتاب:زمانی برای گریستن نیست
نام نویسنده:جوی فیلدینگ
مترجم:شادان مهران مقدم
ناشر:انتشارات شادان
چاپ تابستان۱۳۸۵
قسمتی از کتاب:
او آنجا ایستاده بود.جلوی اجاق گاز روی یک قابلمه بزرگ خم شده و پشتش به بانی بود.شلوار جین تنگی به پا داشت که هیکل لاغرش را در بر میگرفت.موهای بلوندش دورش ریخته و یک قاشق چوبی بزرگ در دست راستش بود.حتی پیش از آنکه برگردد بانی می توانست صورتش را ببیند و لبخند شیطانی اش را حس کند.
- تو اینجا چی می کنی؟
صدای بانی آنقدر ضعیف بود که خودش هم مطمئن نبود صدایش درآمده است.
روی پاشنه چکمه های چرم قهوه ای اش چرخید و به آهستگی به طرف بانی برگشت.
- فکر میکردم تو می خواستی مرا ببینی و پیش خود گفتم اکنون زمان خوبی برای ملاقات خواهر بزرگم می باشد.
برای یک لحظه بانی آنچنان گیج شده بود که قادر نبود صحبت کند...
نظر من درباره ی این کتاب:
این رمان یکی از سنجیده ترین و زیباترین کارهایی بوده که تا کنون خوانده ام.تحلیل زیبای اجتماعی و جذابیت داستان و ماجرای کشش دار آن برعکس کتابهای آبکی رمانهای امروز موجود در بازار ایران سبب شد بی وقفه خواندنش را ادامه دهم و لحظه ایی کتاب را زمین نگذارم.
مشکلات مستتر در جامعه و روابط ناصحیح عاطفی میان اعضای یک خانواده و در نهایت ناهنجاریهایی که در پی این معضلات برای تک تک افراد پیش می آید به قدری خواندنی و جذاب به قلم کشیده شده است که از نظر من مطالعه ی این کتاب برای هر خانم متاهل و حتی هر دختر جوان الزامی است.کتاب مشتمل بر۳۹۰صفحه است اما به قدری زیبا و جذاب تالیف و ترجمه گشته که در تمام طول مدت مطالعه لحظه ایی خستگی را حس نکردم...بی نهایت لذت بردم.