کتابخانه

کتابخانه ی شخصی من و توضیحی بر آنچه میخوانم

کتابخانه

کتابخانه ی شخصی من و توضیحی بر آنچه میخوانم

کسی پشت سرم آب نریخت

نام کتاب:کسی پشت سرم آب نریخت 

نویسنده:نیلوفر لاری 

ناشر:نشر البرز 

چاپ چهارم-بهار ۱۳۸۵ 

قسمتی از کتاب: 

چند دقیقه بینمان به سکوت گذشت.بعد خانم رزیتا اشکهایش را با دستمال پاک کرد و گفت:بسیار خوب.بردیا باید هر چه سریعتر از خاک ایران دور شود...نمی خواهم پسرم را به جرم گناهی که بی اختیار انجام داده از دست بدهم...در این مورد هیچ حرفی با کسی نزن!من هر چه سریع تر ترتیب عروسی تو را با بردیا می دهم!بعد هم برای همیشه می ورید فرانسه! 

نظر من درباره ی این کتاب: 

هر کتابی هر قدر بد اما برای یک بار خواندن ضرری را متوجه ی انسان نمی کند که هیچ بلکه بر داشته های ذهنی وی نیز می افزاید...این کتاب مشتمل بر۶۰۵ صفحه است و در پایان خواندن این رمان تنها چیزی را که عاید من کرد خستگی بیش از حد فکری بود به طوریکه به معنی واقعی از وقتی که جهت مطالعه ی آن صرف کرده بودم پشیمان شدم!شخصیت پردازی نویسنده در این کتاب آن هم با وضعیتی که برای خواننده ایجاد استرس عصبی کند و آنقدر این فشار زیاد باشد که خواننده نتواند برداشت صحیح از مطالب کرده و فقط در پی این باشد که شاید بالاخره در جایی نویسنده دلش به رحم آید و دست از ادامه ی فرود آوار بدبختی بر سر شخصیت رمان بردارد صفحات را یکی یکی پشت سر میگذارد اما دریغ از یک روزنه!شخصا هیچ وقت این کتاب را برای مطالعه به دیگران توصیه نخواهم کرد.