کتابخانه

کتابخانه ی شخصی من و توضیحی بر آنچه میخوانم

کتابخانه

کتابخانه ی شخصی من و توضیحی بر آنچه میخوانم

یوسف و زلیخا

نام کتاب:یوسف و زلیخا 

نام نویسنده:صادق جلالی 

چاپ اول 

ناشر:انتشارات نو 

قسمتی از کتاب: 

عاقبت وقتی کار رسوائی بالا گرفت؛وقتی قلب زنان مصری جریحه دار شد؛وقتی دیدند که این عبرانی زیبا هرگز اعتنائی به آنها نمیکند دیوانه شدند؛آتش در سراپایشان شعله کشید؛خوار شدند و به خود لرزیدند و نفرت وجودشان را پر کرد؛عشق در زن وقتی سیراب نشود و گره بخورد همیشه تبدیل به نفرت و خشونت می شود...ص60 

نظر من درباره ی این کتاب: 

با وصف تکراری بودن مضمون داستان اما روایت به قدری لطیف و زیبا بیان شده که به هیچ وجه از خواندن آن احساس خستگی نکردم.خواندن ماجرای یوسف و زلیخا به صورت یک رمان صد در صد جذابیت خاص دیگری دارد که مسلما تا کسی این کتاب را نخواند متوجه ی حلاوتی که بنده درک کرده ام نخواهد شد.

سینوهه پزشک مخصوص فرعون

نام کتاب:سینوهه پزشک مخصوص فرعون(دو جلدی) 

نام نویسنده:میکا والتاری 

مترجم:ذبیح الله منصوری 

چاپ دوازدهم۱۳۶۸ 

ناشر:انتشارات زرین 

قسمتی از کتاب:  

چند زن دیگر هم اطراف اتاق بودند و آنها نیز می گریستند و من دیدم که صورت بعضی از آنها مجروح است و بعد فهمیدم که پادشاه(آمورو)آنها را کتک زده زیرا نمی توانستند که وسیله تسکین پسر او را فراهم نمایند.من به پادشاه(آمورو)گفتم این قدر بی تابی نکن برای اینکه فرزند تو نخواهد مرد ولی من قبل از اینکه شروع به معالجه ی فرزند تو بکنم باید که خود را تطهیر نمایم و قبل از هر کار این منقل آتش را از این جا بیرون ببرید...ص۳۵۸ج۱ 

نظر من درباره ی این کتاب: 

رمان جالبی بود و از اینکه در خلال مطالعه ی این رمان به نحوه ی چگونگی معالجات و علوم پزشکی در عهد مصر باستان هم آگاهی پیدا میکردم جذابیت ماجرا برام بیشتر میشد.البته در بعضی جاها از شاخه و برگ دادن بیش از حد مترجم کمی حوصله ام سر میرفت اما این موضوع اونقدر حائز اهمیت نبود که از مطالعه ی ماجرا منصرف بشم.زیباترین قسمت کتاب به نظر من وقتی بود که سینوهه عاشق دختری شد که اون دختر باید در ابتدا بکارت خود را به خدایان تقدیم میکرد که این عمل منجر به مرگ آن دختر و ناکامی سینوهه گشت.روی هم رفته کتابی بود که وقتی فیلمش رو دیدم عصبی شدم چرا که توقع داشتم فیلمش هم به زیبایی کتابش می بود در حالیکه به هیچ وجه اینطور نبود و کتاب در مقایسه با فیلم آن بسیار جذاب تر و پر کشش تر بود.

شکر تلخ

نام کتاب:شکر تلخ 

نام نویسنده:جعفر شهری 

ناشر:چاپ روز 

قسمتی از کتاب: 

در واقع خانم باجی هم که از خیانت خبرچینی خود منفعل گردیده به جبران مافات برآمده بود از همان ساعت در صدد اقدام استخلاص عزت برآمده با مکرهای زنانه خود به کارسازی پرداخت.مثلا وقتی حاجی را می دید زبان به شکوه و بدگوئی از او می گشود که واقعا؛ این زن از راه بدر رفته دیگر قابل زندگی نمی باشد و دفعه ای به گوشش می رسانید که دائما؛ اشعار عاشقانه می خواند و یک ساعت به خانه بند نمی شود و زمانی او را به سر غیرت آورده می گفت از بس عزت خودش را درست کرده سر به کوچه ها برده است جوانهای محل پاشنه در خانه را از جا کنده اند...ص۸۷ 

نظر من در باره این کتاب: 

اسم کتاب با ماجرای آن تطبیق باور نکردنی داره!در عینی که شیرین است اما بسیار تلخ هم می باشد.در این رمان ماجرای زندگی طبقه ی مرفه و فقیر و نسبتا خوب در ایران آن هم در پایتخت که با خرافات عجین گشته و برای دست زدن به هر کاری به جادو و جنبل روی آورده و پایین بودن سطح فرهنگ را در زمان قدیم به نحوی شگرف و باور نکردنی به قلم تالیف درآمده و نشان داده شده است.من بعد از خواندن این کتاب تا مدتها به حال مردمان آن زمان تاسف میخوردم و زمانیکه کتاب تحقیقی نیرنگستان نوشته ی صادق هدایت را هم مطالعه کردم به حقیقی بودن ماجرای این رمان بیش از پیش مطمئن شده و تاسفم بیشتر گشت.ماجرا بسیار جذاب و پر کشش است البته برای خوانندگانی که عجول هستند و تحمل قدم به قدم با نویسنده پیش رفتن را ندارند مطمئنا۷۰صفحه ی اول حسابی حوصله ی آنها را سر میبرد اما اگه یه ذره تحمل کنند مطمئنا بعد از اون صفحات چنان مجذوب داستان خواهند شد که لحظه ایی کتاب را زمین نمی گذارند!

شوهرآهوخانم

نام کتاب:شوهرآهوخانم 

نام نویسنده:علی محمد افغانی 

ناشر:انتشارات نگاه 

چاپ یازدهم1374 

قسمتی از کتاب: 

آهو خودمانی تر بغل گوشش گفت:مگر نمیگویی سه طلاقه ات کرده است؛به یک ور زلفهای بورت که کمند عاشقان است.از کجا معلوم که سعادت تو در همین نبوده است.آدم باید برآنچه گذشته هیچ وقت افسوس نخورد.بتو قول میدهم که یک آقای کمر باریک و متشخصی گیرت بیاید که شوهر سابقت از حسادت و غصه این شهر را بگذارد و برود.در جلسه ای گفتم ترا میبرم و معرفی میکنم؛همینقدر با همه بخصوص آنها که اشاره میکنم گرم بگیر و کاری نداشته باش.برای شوهر پیدا کردن؛زن اگر حسن پری هم داشته باشد بی دست و پا باشد کلاهش پس معرکه است.اما بتو سفارش میکنم؛آنجا جای نشستن و مثل بوتیمار توی فکر رفتن نیست؛آنجا جای زدن و رقصیدن؛خواندن و شادی کردن است.هما از راه بینی اشک خود را قورت داد و گفت:خدا از خواهری کمت نکند آهو خانم!... 

نظر من نسبت به این کتاب: 

در هیچ کجای کتاب اغراق ندیدم.زندگی طبقه ی متوسط به قدری ملموس تعریف شده در این کتاب که با شخصیتهایش گویی زندگی میکردم.حضور  دو زن و نقش اصلی که در این داستان از او میخوندم دائم نشان میداد که زن هم می تواند بانی آرامش واقعی در جمع خانواده باشد هم می تواند به معنی واقعی شعله بر هستی یک خانواده انداخته بی آنکه خودش دچار نقصانی در روال زندگی روزمره اش شود و مصداق کاملی از این شعر((اصل بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بد است)) را در نقش آهو به خوبی میشد درک کرد.نقش زن در این رمان با توجه به تعریف و اینکه دو زن(یکی آهو و دیگری همسر خباز)را به نمایش و تعریف درآورده کاملا دو روی سکه از شخصیت زنها را نمایش داده و بسیار هم ظریف و دقیق و بدون هیچگونه پرده پوشی آن را بیان کرده.کتاب شوهرآهو خانم از اون دست کتابهایی بود که در پایان برای لحظاتی از نقشی که یک زن چه در تخریب بنیاد خانواده و چه در تثبیت پایه های اون میتونه داشته باشه من رو به فکر فرو برد.

بلندیهای بادگیر

نام کتاب:بلندیهای بادگیر 

نام نویسنده:امیلی برونته 

ترجمه:پرویز پژواک 

ناشر:انتشارات عین الهی 

قسمتی از کتاب: 

نلی؛من هیچکس را ناراحت نساختم.بلکه فقط اندکی سبب دلداری و تسکین خاطر خودم را فراهم آوردم.از این پس من خیلی راحتتر و آسوده تر خواهم بود.وقتی هم مرا در آنجا مدفون سازند بهتر آرام خواهم گرفت.من او را ناراحت کرده باشم؟نه!اوست که مدت هجده سالست یکدقیقه مرا آرام نمی گذارد روز و شب دائم با منست و یک لحظه مرا آرام نمی گذارد.این ناراتی و آزار تا دیشب ادامه داشت و فقط ازآن پس تاکنون کمی آرام گرفته ام.در عالم رویا دیدم که مرده ام و در کنار محبوبم آرمیده ام.دیدم قلبم از کار ایستاده و گونه هایم را بر گونه های یخ زده اش نهاده ام.ص410 

نظر من نسبت به این کتاب: 

کتابی که در سرتاسر آن درک عشق و حسرت و درماندگی و انتقام همه و همه با هم و یکجا برایم قابل درک بود.انتقام هیت کلیف از افرادی که در ناکامی وی نقش داشته و حتی نقش نداشته اند نشان می داد که یک فرد برای رسیدن به عشق خودش حتی اگر دیگه زنده نباشد و به تصور رسیدن به او در جهان بعد دست به هر کاری میزند و در این راه زمانیکه وی از دختر کارتین نیز انتقام میگرفت اما در نهاد خودش نفرت را مزه مزه نمیکرد بلکه فقط و فقط به فکر تکرار و تجربه ی دیدن یک عشق نوپای دیگر بود.همسر کاترین و برادر کاترین و تمام وابستگان کاترین مورد انتقام واقع میشدند و این نوعی از عشق کور را به معنی واقعی نمایش میداد و درست برعکس تصور خیلی ها که این کتاب را نمونه ی بارز یک عشق شدید میدانند به نظر من ماجرای این رمان نمایش یک عشق کور بود!